با تو هستم در این لحظه.......!

تراوشات ذهن پریشان من . . .

  

 با تو هستم در این لحظه! 

با تو هستم ,خیالم با خیالت گره خورده,نفسم بی مهابا می زند,تند,تند و تند تر گوی سینه ام می خواهد دهان باز کند

,چه لحظه ی زیبایست,وقتی اولین سلام عاشقانه را بعد از روزها دوری به من می کنی !

وای چه لحظه ی غریبی است نگاه در نگاهت می شوم ....

لحظه ای که تو را می بینم پر می شوم از تو,تمام غصه هایم را به دست مهربان باد می سپارم و با بال های تو تا اوج رویا سفر می کنم در خیالم با تو اوج می گیرم به دور های حالا.....

اما ذهنم ناگهان یاری تجسم دور تر را نمی دهد

نمی دانم!...نمی دانم!...نکند...!؟ نه !

نه سعی می کنم موج منفی ساطع نکنم,

ای عزیز تر از جانم در این لحظه,تنها اسلحه مبارزه ام با این افکار پوچ  و بی اساس و بی پایان ریزش نا گریز اشک هایم است 

آن چنان بغض در گلویم می شکند ,که در سکوتی سنگین با یاد تو و فراق احتمالی ات اشک می ریزم

نمی دانم!

اما در رفتار های مهربان تو خوبی موج می زند ,ذهنم آکنده از مهربانی توست.....                    آسوده باش.....                                                                                  من خوبم.....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,ساعت20:1توسط Atieh Zahir | |